تفاوتهای من و رییسم !!!
- وقتی من یک کاری را دیر تمام میکنم، من کند هستم.
- وقتی رییسم کار را طول دهد ، او دقیق و کامل است.
- وقتی کاری رابدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم،من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم.
- وقتی رییسم این کار را کند ، او ابتکار عمل به خرج داده است.
- وقتی من سعی در جلب رضایت رییسم داشته باشم ، من چاپلوسم.
- وقتی رییسم ، رییسش را راضی نگه دارد ، او همکاری میکند.
- وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم ، من همیشه مریض هستم.
- وقتی رییسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتما خیلی بیمار است.
- وقتی من مرخصی بخواهم، باید یک جلسه دلیل و توجیه بیاورم.
- وقتی رییسم به مرخصی برود، باید میرفت چون خیلی کار کرده است.
- وقتی من کار خوبی انجام میدهم، رییسم هرگز بخاطر نمی آورد.
- وقتی من کار اشتباهی انجام دهم، رییسم هرگز فراموش نمیکند.
کارمندم من و اوضاع مدیرم خوب است!
- کارمندم من و اوضاع مدیرم خوب است!
وضع مالیاش اوکی، زندگیاش مطلوب است
- ساعت هشت الی شانزده اینجا میخم
جسم بیجان من و میز به هم مصلوب است
- زندهام با مدد بیسکوییت و چایی
از غذایم چه بگویم که خودِ مخروبه است
- چه چلویی؟! که برنجش یونولیت هندیست
چه خورشتی؟! همهاش محتویات جوب است
- گاهگاهی هم اگر مرغ و کبابی بدهند
مرغش انگار تیوپ است و کبابش چوب است
- فک و دندان و مری و جگر و … عرض کنم،
معده و روده و الباقیِ من معیوب است
- از حقوقم چه بگویم که نگفتن بهتر
دائماً بین من و همسر من آشوب است
- ماه تا ماه مرا نیست به جز چندرغاز
کارمند از نظر مقتصدان اعجوبهست
- «کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت»
روی پیشانی من قسط فقط مکتوب است
- چاره جز سوختن و ساختن آیا دارم؟
هر که از هر چه شکایت بکند مغضوب است
- کارمندم من و در هفتهی دولت حتی،
زیردستان که نه! بالایسری محبوب است.رضا احسان پور.
زندگی کارمندی
- زنم گـــوید بـه من ، تو بی کلاسی
نــدارد زنــدگــی بـا تـو اســــاسی
- پُـزت عالـی بـه وقـت خـواستگــاری
ولی اکنــون همیشـه آس و پاسی
- دهی اُملت به من هـر روز و هـرشب
نمی بینـم به دست ات اسکناسی
- نه تفریحی ،نه مهمانی ،نه گردش
نه ماشینی ،نه فرشی،نه پلاسی
- نه انگشتر، نه گردنبند ،نه گوشوار
نه مانتوئی، نه چادر،نه لباسی …
- بــرای خــاطــرت از جــان گــذشتم
چقــدر ای مــرد ، رنـد و ناسپاسی
- بخشکی شانس، از فکـر و خیـالات
نمانـده در سرم هــوش و حواسی
- به او گفتـم : تحمـــل کـن عـزیزم !
نــدارد ســود عجــــز و التمــاسی
- به اوگفتم :بفـرماچـاره ام چیست؟
اگــر کـــه چـاره کـــردی اقتباسی
- به مـن گفتا :دلت خوش کارمندی
نه گیری رشـوه ای،نـه اختلاسی
- طلاقم ده ،رها گـــردم زدست ات
نگیـرم بعــد از این با تـو تماسی !
- طنز روز کارمند , زندگی کارمندی
کارمند نمونه!
- دیشب به خواب دیدم ،گردیده ام نمونه / دربین کارمندان اندر ادارۀ خود
- تشویق می نمودند ،کف می زدند مرتب / در آسمان بختم دیدم ستارۀ خود
- آمد مدیرنزدیک ،با چهره ای گشاده / در دست او دو سکّه با یک سوییچ پیکان
- من را به پیش خود خواند ،از بهر اخذ آنها / رفتم گرفتم هردو با دستهای لرزان
- با حسرتی فراوان ،در من نظاره می شد / ازسوی هم قطاران حتی مدیر بنده
- من غرق شادی و شور، اشک از دو دیده جاری / از اینکه گشته بودم در این میان برنده
- از شدّت مسّرت، از خواب خوش پریدم / دیدم که ظهر نزدیک من توی رختخوابم
- با سرعتی فراوان ،سوی اداره رفتم / در طول راه بودم دائم به فکر خوابم
- وارد شدم اداره ،دیدم به روی میزم / بنهاده آبدارچی یک نامۀ از مدیرم
- توبیخ نامه ای بود ،امضای او به زیرش / خواندم چو نامه برخاست صد آه از ضمیرم
- تاخیرها و غیبت ،شد موجب نکوهش / رویای دیشب من گردید نقش بر آب
- گفتم دوباره «جاوید» ، وارونه گشت خوابت / مانند دفعۀ پیش خیری ندیدی از خواب
یه وقت کارمند نشوی!
- پدرم گفت اداری نشوی / اسب وابسته به گاری نشوی
- در ادارات کسی کس نشود / تا که وابسته به ناکس نشوی
- گر بدزدی و بدهی، داری مزد / ور ندزدی و ندی، خود هستی دزد
- چو فراموش شد حرف پدرم / تا بناگوش کلاه رفت سرم
- کارمندی چه مرا شد، پیشه / تیشه عمر زدم بر ریشه
- سوختم خسته شدم دود شدم / بعد خاکسترو خاموش شدم
- پسرم حرف پدر را بشنو / تو به راهی که پدر رفت مرو
ممکن است شما دوست داشته باشید